پنجشنبه ۱۴ اسفند ۹۹ ۱۸:۰۰ ۱۱ بازديد

سامانتا در روز پنج شنبه هنگامي كه مادرش سامانتا جونز در حالي كه Jacey و خواهرش را در شهر " شهر بي " به مدرسه ميبرد, به او گفت: " من داشتم او را مانند هر روز ديگري به مدرسه ميبردم و چند ساعت بعد در بيمارستان از خواب بيدار شدم. " Jacey, كه در صندلي عقب با خواهرش بود, سوار اتومبيل شد. the موفق شد ماشين را از جاده curvy منحرف كند و به پاركينگ school's رساند. سامانتا گفت: " من واقعاً ترسيده بودم, من واقعاً ترسيده بودم, " من واقعاً ترسيده بودم, " من واقعاً ترسيده بودم. " من واقعاً ترسيده بودم. " من واقعاً ترسيده بودم. او صبح آن روز ما را نجات داد " سامانتا said.Jace y و سامانتا JonesNBC ۲۵ - اليزابت چاك.
منبع